انتخابات ریاست جمهوری ایران در ۲۲ خرداد سال ۱۳۸۴ یعنی شش ماه بعد از ورود من به نیویورک شور و حال عجیبی در میان ایرانیان مقیم آمریکا ایجاد کرده بود. کارکنان نهادهای ایرانی و ایرانیان مقیم، تمایلات فکری خود را در قبال دو جناح سیاسی بروز میدادند. ردههای پایین در نمایندگی که معمولاً کارشناسان و بخشهای اداری هستند، بیشتر سنگ احمدی نژاد را به سینه میزدند. اما در ردههای بالاتر همگی تمایل داشتند هاشمی رفسنجانی برنده این رقابت سیاسی شود. ایرانیان عادی مقیم آمریکا هم بیشتر از احمدی نژاد طرفداری میکردند. تحولات داخلی ایران به درون نمایندگی هم سرایت کرده بود و کارشناسان به جای پیگیری مسائل سازمان ملل به طور مداوم به این سایت و آن سایت سرکشی میکردند تا ببینند که کدام یک از نامزدهای انتخابات ریاست جمهوری از بقیه جلوتر است. من هم علاوه بر پیگیری خبرهای سازمان ملل و آمریکا، تحولات سیاسی در تهران را دنبال میکردم. در شهرهای بزرگ آمریکا به کمک ایرانیان مقیم، حوزههای اخذ رأی ایجاد شده بود. استقبال مردمی از حوزههای اخذ رای چشمگیر بود. ساعت سه بعد از ظهر به وقت محلی نیویورک هنوز کار رأیگیری در آمریکا به پایان نرسیده بود و دوستان نمایندگی با دلهره نتیجه انتخابات در تهران را پیگیری میکردند. ساعت تقریباً شش بعدازظهر به وقت محلی – دو و نیم بامداد به وقت تهران – به آقای رنجبران که نمایندگی ستاد خبری صداوسیما را در وزارت کشور برعهده داشت، تلفن کردم و گفتم از اوضاع چه خبر؟ او گفت: تا این لحظه احمدی نژاد جلوتر است. خوب از همین جا میشد فهمید که نتیجه شمارش آراء چه خواهد بود. فوراً به دوستان نمایندگی زنگ زدم و گفتم که احمدی نژاد انتخابات را برد. همه شوکه شده بودند و درحقیقت این تیر خلاص به آنان بود و جالب اینکه یکی از دوستان در آنجا بعد از تلفن من گفته بود که غرقی اشتباه میکند نتیجه نهایی غیر از این خواهد بود و فردا نتیجه نهایی مشخص میشود. اینکه این حرف بر اساس چه معیاری گفته شده بود، خود موضوعی قابل توجه بود . سرانجام شمارش آراء در نیویورک به پایان رسید. در مجموع شمارش آرای حوزههای رأیگیری به نفع احمدی نژاد بود. البته این را بگویم که تعداد آرای انتخاباتی ایرانیان در خارج از کشور در روند انتخابات زیاد تاثیرگذار نیست. چون همواره اقلیت کوچکی از ایرانیان مقیم کشورهای غربی در انتخابات شرکت میکنند و بیشتر آنها تمایلی به حضور در صحنههای سیاسی ندارند، یا مخالف نظام هستند یا بیاعتنا به مسائل سیاسی. به هر حال با انتخاب آقای احمدینژاد به ریاستجمهوری روند تحولات سیاسی، چه در ایران و چه در عرصه بینالمللی دچار تغییرات جدی شد. این انتخابات به ویژه در مناسبات ایران با اروپا و پرونده هستهای کشورمان بیشترین تاثیر را گذاشت. جالب اینکه بعد از روی کار آمدن آقای احمدینژاد مخالفان او با اینکه در دولت جدید کار میکردند، از وی بدگویی میکردند و او را قبول نداشتند. حدود دو سه ماهی از روی کار آمدن احمدی نژاد میگذشت، روزی در مسجد امام علی (ع) نیویورک جمع کوچکی از آقایان مشغول گفتگو بودند و سیل انتقادات را به سوی احمدی نژاد روانه کرده بودند. به آنان گفتم کارکنان وزارت خارجه در خارج از کشور، که نباید منتقد دولت خودشان باشند. البته با این حرف من، آنان به بحث خود پایان دادند و از من دلخور شدند و بعدها هر یک از آنان ضربه خود را در جای دیگری به من زدند. واقعیت امر این بود که من هم در برخی از موارد منتقد دولت بودم، اما هرگز در آمریکا آن هم در مکانی عمومی آن را بیان نمیکردم. چون آمریکاییها از طریق این اظهارات و موضعگیریها میزان محبوبیت و کارائی دولت ایران را ارزیابی میکنند و توطئههای خود را با اطلاع و آگاهی بیشتر ضد ملت ایران به کار میبندند که در نتیجه همه با هم ضرر میکنیم.
پایگاه مرتضی غرقی