خاطرات نیویورک :شماره ۶

 

  

 

روزانه دهها مقاله و تحلیل و خبر جهت­دار در مورد ایران چاپ و منتشر می­شد. جنگ تبلیغاتی تمام عیاری ضد جمهوری اسلامی ایران به راه افتاده بود.

. روزهای سختی را سپری کردم که هیچ گاه تصور آن را نمی­کردم. شاید این مشکلات به علت پایبندی به کشور و ارزش­های انقلابی مردم کشورم بود. اگر یک خبرنگار بی­توجه به منافع و ارزش­های کشورم بودم، شاید این قدر فشار روحی بر من تحمیل نمی­شد. دورانی که چهار قطعنامه تحریم و یک قطعنامه تنبیهی ضد ایران صادر شد، من در سازمان ملل از نزدیک دشمنی انگلیسی­ها و آمریکایی­ها را با منافع ملی کشورم دیدم.

روزهای سختی بود، اما من همواره نیمه پر لیوان را می­دیدم. زیرا داستان ملت ایران و قطعنامه­های ضد ایرانی داستان پر مخاطره ملتی بود که برای حفظ استقلال خود تلاش می­کرد. من در این دوران نظاره­گر اقدامات دولت­هایی بودم که تلاش می­کردند ملت ایران را از حقوق قانونی خود محروم کنند. به هر حال در مدت مأموریت من تنش بر روابط ایران با غرب و آمریکا حاکم بود و من در آنجا نظام سلطه و استعمار و انزوای سیاسی را به خوبی احساس می­کردم.

در آن روزها مهم­ترین مباحث نشست­های شورای امنیت برنامه هسته­ای ایران بود و متاسفانه رسانه­های آمریکا که اغلب تحت کنترل صهیونیست­ها هستند نیز به آن دامن می­زدند. جو مسمومی ضد ایران به راه انداخته بودند. روزانه دهها مقاله و تحلیل و خبر جهت­دار در مورد ایران چاپ و منتشر می­شد. جنگ تبلیغاتی تمام عیاری ضد جمهوری اسلامی ایران به راه افتاده بود. پرونده هسته­ای ایران هنوز در آژانس بین­المللی انرژی اتمی بود، پنج عضو دائم شورای امنیت گاهی در بحث­ها توجه خود را بر پرونده هسته­ای ایران متمرکز و نشست­هایی را در خارج از محل شورای امنیت برگزار می­کردند تا این پرونده را به شورای امنیت در نیویورک بیاورند و سرانجام نیز موفق شدند. تهدید منافع ملی کشورم هر روز بیشتر اوج می­گرفت. اوضاع ناگواری برایم ایجاد شده بود، از یک سو فشار کاری و محدودیت­های سیاسی و فیزیکی و از سوی دیگر نگرانی از اقدامات شورای امنیت ضد مردم ایران اعصابم را به شدت متشنج کرده بود. گاهی با برخی از دوستانم درد دل می­کردم تا تسکین یابم. در تهران با قائم مقام سازمان صدا و سیما مرحوم هنردوست ارتباط زیادی داشتم. او بیش از هر کس دیگری وضع مرا درک می­کرد. البته در حوزه خبر گاهی با آقای رحمانی که در آن دوران مسئولیت معاونت سیاسی را در صدا و سیما برعهده داشت، تلفنی گفتگو می­کردم و آخرین اطلاعات را درباره تصمیمات شورای امنیت به او می­دادم. البته وی از مجاری دیگر هم این اطلاعات را دریافت می­کرد. گاهی با آقای سبقتی، رئیس وقت واحد مرکزی خبر هم گفتگو می­کردم و مشکلات را تشریح می­کردم. او همواره مرا به صبر و کار بیشتر تشویق می­کرد. ارسال تحلیل­ها به بخش­های مختلف صدا و سیما و ارتباطات تلفنی با مسئولان تاثیرگذار در تصمیمات سیاسی کشور فقط بخشی از کارهای روزانه من بود که وظیفه خود می­دانستم و کمتر کسی از این کارها آگاهی داشت و هیچ­گاه آثار آن روی آنتن نیز مشاهده نمی­شد. به هر حال من با این وضع کنار آمده و دوران دفاع مقدس را برای خودم در اینجا بار دیگر تعریف کرده بودم و این بازتعریف از وظیفه ملی، مسئولیتم را دوچندان می­کرد و من آن­قدر در این مسئولیت غرق شدم که در شش سالی که در نیویورک بودم، موفق نشدم مجسمه آزادی و بسیاری از اماکن دیدنی و گردشگری نیویورک را از نزدیک ببینم. در این دوره آمریکا با همه قوا عملیات روانی را ضد ایران آغاز کرده بود. همزمان با هجوم تبلیغاتی و رسانه­ای در سازمان ملل نیز افرادی با واسطه و بی­واسطه به دیپلمات­های ایرانی نزدیک می­شدند و از عواقب و پیامد قطعنامه­ها، ایران را برحذر می­داشتند. دست­کم هفته­ای دو یا سه نفر با عنوان روزنامه­نگار و کارشناس سیاسی با ارسال خبر و تحلیل تلاش می­کردند مرا وادار کنند این خبرها را به تهران مخابره کنم و مسئولان کشور را از این وضع بترسانم و با ایجاد انحراف در برداشت­های سیاسی، ذهن آنان را به گونه­ای شکل دهم که زیر بار فشارهای غربی شانه خم کنند. فشارهای سیاسی و تبلیغاتی برای تصویب قطعنامه ضد ایران ادامه داشت. حتی در محله­ای که من زندگی می­کردم و با افراد آمریکایی یا غیرآمریکایی برخورد داشتم، آنها از برنامه هسته­ای ایران سخن می­گفتند. تبلیغات آن­قدر داغ شده بود که حتی برخی از ایرانیان هم از تبلیغات آمریکایی­ها نگران شده بودند و از من سؤال می­کردند آیا ایران واقعاً دنبال سلاح اتمی است. روزها از پی یکدیگر می­گذشت و تبلیغات ضد ایرانی همچنان اوج می­گرفت. مهم­ترین موضوعات مطرح شده در تبلیغات منفی ضد ایران، برنامه هسته­ای بود.

برخی اوقات در خارج از کشور به ویژه در آمریکا، دفاع از منافع ملی بسیار سخت­­تر از کشورهای دیگر است و برای ایرانی بودن و دفاع از هویت ایرانی و اسلامی باید هزینه­های زیادتری پرداخت که البته پرداخت این هزینه­ها شیرین است و غرور ملی را تقویت و انسان را در مقابل دشمنان مصمم­تر می­کند. روزی که این یادداشت­ها را می­نویسم جمعه پانزدهم اردیبهشت سال ۸۴ است. آمریکا و کشورهای غربی سه هفته پیش پرونده هسته­ای ایران را از وین به نیویورک منتقل کرده­اند تا بتوانند با اهرم قطعنامه­های شورای امنیت اوضاعی مشابه عراق را برای ایران به وجود آورند.  

 

 www.ghoroghi.ir